چندین قرن است که ایران عزیز ما، تاریخ ایران زمین و رسومات و آئین کهن باستان و رسومات ملی ما ایرانیان به تاراج بیگانگانی رفته است که ایران باستان را نشناخته و فرهنگ اصیل ایرانی را نمیشناسند.
به نظر شما ما جواب داریوش و کوروش کبیر را چه خواهیم داد؟
کمی بیندیشید!!!!!!!!!!!!!!!!
babak
شب چلّه بلندترین شب سال در نیمکره شمالی زمین است كه به آن شب يلدا نيز مي گويند. این شب به زمان غروب آفتاب از ۳۰ آذر تا طلوع آفتاب در يكم دی ماه گفته میشود، که برابر با ۲۱ دسامبر یا ۲۲ دسامبر است. ایرانیان و بسیاری از دیگر اقوام آن رافرخنده میدارند و این شب را جشن میگیرند.
این شب در نیمکره شمالی با انقلاب زمستانی مصادف است و به همین دلیل از آن شب به بعد طول روز بیشتر و طول شب کوتاهتر میشود.
ایرانیان باستان با این باور که فردای شب چله با دمیدن خورشید، روزها بلندتر میشوند و تابش نور ایزدی افزونی مییابد، آخر پاییز و اول زمستان را شب زایش مهر یا زایش خورشید میخواندند و برای آن جشن بزرگی بر پا میکردند.
پیشینهٔ جشن
یلدا و جشنهایی که در این شب برگزار میشود، یک سنت باستانی است. ایرانیان باستان این شب را جشن میگرفتند و گرد آتش جمع میشدند و شادمانه رقص و پایکوبی میکردند.آن گاه خوانی رنگين میگستردند و «میزد» نثار میکردند. «میزد» نذری یا ولیمهای بود غیر نوشیدنی، مانند گوشت و نان و شیرینی و حلوا، و در آیینهای ایران باستان برای هر مراسم جشن و سرور آیینی، خوانی میگستردند که بر آن افزون بر آلات و ادوات نیایش، مانند آتشدان، عطردان، بخوردان، برسم و غیره، برآوردهها و فرآوردههای خوردنی فصل و خوراکهای گوناگون، از جمله خوراک مقدس و آیینی ویژهای که آن را «میزد» مینامیدند، بر سفره جشن مینهادند.
ایرانیان گاه شب یلدا را تا دمیدن پرتو پگاه در دامنهٔ کوههای البرز به انتظار باززاییدهشدن خورشید مینشستند. برخی در مهرابهها (نیایشگاههای پیروان آیین مهر) به نیایش مشغول میشدند تا پیروزی مهر و شکست اهریمن را از خداوند طلب کنند و شب هنگام دعایی به نام «نی ید» را میخوانند که دعای شکرانه نعمت بودهاست. روز پس از شب یلدا (یکم دی ماه) را خورروز (روز خورشید) و دی گان؛ میخواندند و به استراحت میپرداختند و تعطیل عمومی بود (خرمدینان، این روز را خرم روز یا خره روز مینامیدند).
در این روز عمدتاً به این لحاظ از کار دست میکشیدند که نمیخواستند احیاناً مرتکب بدی کردن شوند که میترائیسم ارتکاب هر کار بد کوچک را در روز تولد خورشید گناهی بسیار بزرگ میشمرد.
شب چله و عادات مرسوم در ایران
جشن یلدا در ایران امروز نیز با گرد هم آمدن و شبنشینی اعضای خانواده و اقوام در کنار یکدیگر برگزار میشود. متل گویی که نوعی شعرخوانی و داستان خوانی است در قدیم اجرا میشدهاست به این صورت که خانوادهها در این شب گرد میآمدند و پیرترها برای همه قصه تعریف میکردند. آیین شب یلدا یا شب چله، خوردن آجیل مخصوص، هندوانه، انار و شیرینی و میوههای گوناگون است که همه جنبهٔ نمادی دارند و نشانهٔ برکت، تندرستی، فراوانی و شادکامی هستند.
انسانها با توسل به برکت خیزی و پر دانه بودن آنها، خودشان را نیز مانند آنها برکت خیز میکنند و نیروی باروی را در خویش افزایش میدهند و همچنین انار و هندوانه با رنگ سرخشان نمایندگانی از خورشیدند در شب. در این شب هم مثل جشن تیرگان، فال گرفتن از کتاب حافظ مرسوم است. حاضران با انتخاب و شکستن گردو از روی پوکی و یا پُری آن، آیندهگویی میکنند.
در خطهٔ شمال و آذربایجان رسم بر این است که در این شب خوانچهای تزیین شده به خانهٔ تازهعروس یا نامزد خانواده بفرستند.
سفرهٔ مردم شیراز مثل سفرهٔ نوروز رنگین است. مرکبات و هندوانه برای سرد مزاجها و خرما و رنگینک برای گرم مزاجها موجود است. حافظخوانی جزو جدانشدنی مراسم این شب برای شیرازیهاست.
در شهرهای خراسان خواندن شاهنامهٔ فردوسی در این شب مرسوم است.
در اردبیل رسم است که مردم، چله بزرگ را قسم میدهند که زیاد سخت نگیرد و معمولاً گندم برشته (قورقا) و هندوانه و سبزه و مغز گردو و نخودچی و کشمش میخورند.
در گیلان هندوانه را حتما فراهم میکنند و معتقدند که هر کس در شب چله هندوانه بخورد در تابستان احساس تشنگی نمیکند و در زمستان سرما را حس نخواهد کرد.
مردم کرمان تا سحر انتظار میکشند تا از قارون افسانهای استقبال کنند. قارون در لباس هیزم شکن برای خانوادههای فقیر تکههای چوب میآورد. این چوبها به طلا تبدیل میشوند و برای آن خانواده، ثروت و برکت به همراه میآورند.
babak
شب یلدا
" یلدا " واژه ای سریانی است به معنای میلاد و تولد. این را دهخدا می گوید. همه چیز از ایران و آیین مهر و جشن ظهور میترا آغاز می شود که در گردشی به وسعت کل تاریخ ، دوبار به ایران بازگشته است.
به روایتی، یلدا، روز تولد میترا و مسیح است اما شهرت این شب در ادبیات به دلیل همان طولانی ترین شب سال بودن آن است.
در این بلندترین شب سال، افراد دور و نزدیک خانواده در منزل بزرگان قوم گرد آمده ، با خوردن آجیل و میوه شب را به شادی می گذرانند.
از دیرباز، یکی دو روز پیش از فرا رسیدن شب چله ، مردهای جوان، خوانچه های آراسته میوه را به منزل نامزدهای خود فرستاده ، خود به میهمانی خانه عروس می رفتند. خانواده دختر نیز لباس و پارچه نبریده ای به جای آن هدیه می فرستادند.
اولین اشاره ها به مراسم یلدا مربوط به دوران پیش از زرتشت است یعنی شب زاده شدن ایزد مهر.
ایزدی که خورشید گردونه اوست. هنگام رواج آیین مهر در اروپا، مراسم شب یلدا با شکوه هرچه تمامتر برگزار می شد. هنگامی که مسیحیت از کشتار بی رحمانه پیروان مهر، در اروپا رواج یافت، اولیای دین پی بردند که برانداختن برخی سنتها و آیین ها مهر غیر ممکن است. از این رو شب میلاد ایزدمهر را به میلاد مسیح در 25 دسامبر بدل کردند. فاصله مختصری که میان این دو جشن وجود دارد، حاصل اشتباه در محاسبه تقویم است. در حقیقت میلاد مسیح همان شب یلدای پیروان مهر است که در ایران نیز گرامی داشت آن با رواج دین زرتشت از میان نرفته ، هنوز نیز مردم آن را بزرگ می دارند. رومیان نیز این شب را ناتالیس انویکتوس یعنی روز تولد مهر شکست ناپذیر می نامند و آن را گرامی می دارند
مجموعه تخت جمشید یا پرسپولیس که روزگاری به ثروتمند ترین شهر روی زمین مشهور بود، مظهر نبوغ هنرمندان عصر هخامنشی و پایتخت تشریفاتی بزرگترین امپراطوری باستان است. داریوش این شهر را در سال 519 قبل از میلاد تاسیس کرد تا این شهر باشکوه ترین پایتخت هخامنشی در میان چهار پایتخت شوش، اکباتان، بابل و پرسپولیس باشد که به طور حساب شده در مناطق مختلف برپا شده بودند تا در اداره این امپراطوری گسترده به پادشاهان هخامنشی کمک کنند. در آن زمان هر سال در تاریخ 21 مارس(اول فروردین) نمایندگان قلمروهای مختلف تحت کنترل داریوش به پرسپولیس می آمدند تا نوروز را جشن بگیرند و بهترین هدایا را برای پادشاه می آوردند. حکاکی های پرسپولیس بیانگر حضور باختری ها، بابلی ها، فینیقیه ای ها، اتیوپیوئی ها و افغانی ها با هدایای گرانبهایی مانند طلا و عاج است. تالار حضار با فرشهای چندرنگی پوشیده و دیوارهای آن با کاشی های زیبا و دیگر تزئینات آراسته شده بوده است. در سه سوی قصر ایوان مثلث شکل با دو ردیف ستون شش ایی ساخته شده است.
فیلسوف آلمانی فردریک هگل می گوید :
"اساس توسعه جوامع انسانی با تاریخ ایران آغاز می شود، و این نقطه ی سرآغاز تاریخ جهان است."
تخت جمشید (Takht -e- Jamshid) نام محلی است که پایتخت داریوش بزرگ است؛ که از لحاظ وسعت، عظمت و شکوه، مهمترین مجموعه باستانی هخامنشی در ایران است. این مجموعه بی نظیر در دامنه کوه رحمت (کوه مهر)، در مقابل جلگه مرودشت و 55 کیلومتری شمال شرقی شیراز قرار دارد. یونانیان و به تبع آنها اروپائیان، گاهی آنرا "پرسه پلیس"، "پرسَپُلیس" (با کسر "پ" اول، فتح "سین" اول و ضم "پ" دوم) یا "پرسپولیس" (persepolis) می خوانند؛ اما نام تاریخی آن که در کتیبه های کاخ ها ثبت شده پارسَه (parsa) به معنای شهر مردمان پارسی است.
پرسپولیس(شهر پارسی) واقع در 70 کیلومتری شمال شرقی شیراز امروز در جنوب استان فارس، توسط داریوش اول و جانشینانش طی 50 سال ساخته شد. این مجموعه به وسعتی به مساحت 125.000 مترمربع به خاطر داشتن کتیبه های حیرت انگیز سنگی، معماری بی همتا و ستون های چوبی ساخته شده از سروهای لبنانی و درختان ساج هندی در نوع خود بی نظیر است. در میان سنگها از هیچ گونه ملاتی استفاده نشده اما در بعضی نقاط، سنگها را با بست های آهنی به نام دم چلچله ای به هم اتصال داده اند و از چفت هایی سربی استفاده کرده اند. آثار تاریخی به جای مانده در آن، از باشكوه ترین مجموعه های تاریخ ایران و جهان است. این بنا در زمان داریوش اول از پادشاهان هخامنشی در سال 518 قبل از میلاد به قصد ایجاد پایتختی آئینی در جلگه مرودشت، بر دامنه كوه مقدس رحمت (كوه مهر) بنیان نهاده شد و ساخت آن جمعا حدود 120 سال به طول انجامید.
هیئت نمایندگان به رهبری یکی از رجال ایرانی یا مادی از پله های دو طرفه ای بالا می رفتند که انتهایش در مقابل دروازه ملل قرار می گرفت. پس از عبور از این پله ها آنها به یک مجموعه تشریفاتی باشکوه می رسیدند. در دو سوی دروازه ملل پیکره دو گاونر سنگی که نماد نگهبانی هستند، وجود داشت. دروازه ملل یک تالار بزرگ با 4ستون دارد. در ورودی های شرقی و غربی پیکره های شیر با سر انسان وجود دارد که نام خشایارشاه به سه زبان روی آنها حک شده است.
رجال حکومتی پس از ورود به تالار بزرگ روی نیمکتهای مرمری سیاه می نشستند تا به نوبت به پادشاه ادای احترام کنند. پس از عبور مقامات نظامی از در شرقی به سمت کاخ صدستون، ماموران هدیه به دست، به سمت قصر آپادانا هدایت می شدند. آپادانا، ساخته شده توسط داریوش کبیر، مجلل ترین کاخ پرسپولیس می باشد. این قصر دارای یک تالار مدور است با 72ستون 20متری که 13امین ستون هنوز هم پابرجاست.
تالار تاج گذاری یا قصر صدستون توسط خشایار شاه پایه گذاری و توسط اردشیر اول به اتمام رسید. ستونهای این قصر از مرمر سیاه با سرستونهای شکل گاو نر ساخته شده است. این بنا هشت راهروی سنگی با تصاویر تاج و پادشاه دارد. این قصر با مساحت 4600 مترمربع بزرگترین بنا در این مجموعه بوده و صدها نظامی را در خود جای می داده است.
ادامه مطلب...
در زیر نمونه هایی از زنان پر افتخار ایران باستان آماده است:
یوتاب:
سردار زن ایرانی كه خواهر آریوبرزن سردار نامدار ارتش شاهنشــــــاهی داریوش سوم بوده است. وی در نبرد با اسكندر گجــستك همراه آریوبرزن فرماندهی بخشی از ارتش را بر عهده داشته است او در كوهـهای بختیاری راه را بر اسكندر بست. ولی یك ایرانی راه را به اسكندر نشان داد و او از مسیر دیگری به ایران هجوم آورد. با این حال هم آریوبرزن و هم یوتاب درراه میهن كشته شدند و نامیجاویدان از خود بر جای گذاشتند.
دریاسالار بانو ارتمیز:
نخستین و تنها بانوی دریاسالار جهان تا به امروز. او به سال 480 پیــش از میلاد به مقام دریاسالاری ارتش شاهنشاهی خــشایارشاه رسید و در نبرد ایران و یونان ارتش شاهنشاهی ایران را از مرزهای دریایی هدایت میكرد.
تاریخ نویسان یونان او را در زیبایی برجستگی و متانت سرآمد تمامیزنان آن روزگار نامیده اند.
آتوسا:
ملكه بیش از 28 كشور آسیایی در زمان امپراتوری داریـــــــــــوش بزرگ. هرودت پدر تاریخ از وی به نام شهبانوی داریـــــوش بزرگ یاد كرده است و آتوسا را چندین بار در لشكر كشی های داریوش یاور فكری و روحی داریوش بزرگ دانسته است.
آرتادخت:
وزیر خزانه داری و امور مالی دولت ایران در زمان شاهنشاهی اردوان چهارم اشكانی. به گفته كتاب اشكانیان اثر دیاكونوف روســــی خاور شناس بزرگ او مالیات ها را سامان بخشید و در اداره امور مالی كوچكتـــــرین خطایی مرتكب نشد و اقتصاد امپراتوری پارتیان را رونق بخشید.
ازرمیدخت:
شاهنشاه زن ایرانی در سال 631 میلادی. او دختر خـــــــــسروپرویز پس از " گشناسب بنده " بر چندین كشور آسیایی پادشاهی كرد.
آذرناهید:
ملكه ملكه های امپراتوری ایران در زمان شاهنـــــــشاهی شاپور یكم بنیانگزارسلسله ساسانی. نام این ملكه بزرگ و اقتدارات دولتی او در قلمرو ایــــران دركتیبه های كعبه زرتشت در استان فارس بارها آمده است و او را ستایـش كرده است.
پرین:
بانوی دانشمند ایرانی. او دختر کی قباد بود كه در سال 924 قبل از مــیلاد هزاران برگ از نسخه های اوستا را به زبان پهلوی برای آیندگان از گوشه و كنار ممالك آریایی گردآوری نمود و یكبار كامل آن را نوشت و نامش در تاریخ ایران زمین برای همیشه ثبت گردیده است.
فرخ رو:
نام او به عنوان نخستین بانوی وزیر در تاریـــــخ ایران ثبت شده است وی از طبقه عام كشوری به مقام وزیری امپراتوری ایران رسید.
گردافرید:
یكی از پهلوانان سرزمین ایران. تاریخ از او به عنوان دختر كژدهم یاد میــكند با لباسی مردانه با سهراب زورآزمایی كرد. فردوسی بزرگ از او به عـــنوان زنی جنگجو و دلاور سرزمین پاكان یاد میكند.
آریاتس:
یكی از سرداران مبارز و دلیر هخامنشیان در سالهای پیش از میلاد. مورخــین یونانی در چندین جا نامی از وی به میان آورده اند.
هلاله:
خجسته آيين مهرگان كه از دير و دور در ايران جشن گرفته ميشد، اينك نيز همچنان سبز و پابرجا مانده و زرتشتيان ايران آن را بزرگ ميدارند.
اين جشن كه جشن كشاورزان نيز هست از دهم مهرماه كه برابري مهر روز با مهرماه است، آغاز ميشود و تا شش روز ادامه دارد. اين جشن با رويدادهايي مانند قيام كاوهآهنگر عليه ضحاك ماردوش نيز نسبت دارد.
چكامه ا ي كه در پي مي آيد، توصيف جشن مهرگان و مناسبتهاي آن است كه آقاي مهربان خاني آن را در سال 1360 سرودهاست.
اين چكامه زيبا و پر معنا در «هوخت» دوره سيودوم شماره ٧ چاپ شدهاست.
نيمـــــهي سال آمد و آمد خجـــسته مهرگان دومـــين جشـن بــــزرگ از يادگــــار باستان
اولــــي نوروز جمشيديســـت در آغاز سـال دوميدر نيمهي سال است و نامشمهرگان
آن رســــد در آخر اسفنـــد و آغـــــاز بهــــــار اين رســـد پـايـان تابستـــــان و آغاز خـــزان
آن رسد وقتي كه سرمايزمستان شد تمام اينرسد وقتيكهگرما رختبـربست ازجـهان
هم به نوروز است روز و شب به حال اعتـدال هم شود در مهرگان هر دو مساوي در زمان
بود هم جشني بــــزرگ و بود هم روزي عزيز روز مهـــر و ماه مهـــــر ايزد به دوران كــيان
در چنيـــن روزي هميكردند بس داد و دهش زانكــه روز شكــر نعمت بود جشن مهـرگان
ميوههــــاي گونــهگون و غلههــاي بيقيـاس كــــرد ارزاني چو يـــــزدان از براي بندگـــان
بعد خــــرمنكــــوبي و انبار كــــردن غلـههــا بعــــد ميوهچـــيني و توزيــــع بين ديگــــران
هركسيچون بهرهور گرديدهبود از كشتوكار بود چـــون دلها زنعمتهاي يزدان شادمـان
آن زمان در هر كـــــران گــردهمايي داشتنــد از براي شكــــر نعـــــمت اكـــــثر ايرانيــــان
دستقــــدرت هم درين روز خجــسته بر نهاد تاج شـــاهي بـر سر شـــه اردشير بابــكان
شد فريدون در چنينروزي بـهشاهي منتخب بار ديگر سلطنــــت آمد به دست راستــــان
دست ضحــــاك ستمگـر از ستم كوتـاه شــد رســــم آزادي و مهــــر و داد آمد در ميــــان
كاخ بيداد ستمگـــــر گشت ويران آن زمــــان با چنــــان همبستگــي زير درفــــش كاويان
هست شايان نام آن را جشن پيــروزي نهيـم زاكـــه در اين روز كاوه چيره شد بر دشمنان
تا كه آيد مهــــــرگان در روز مهر و مـــاه مهــر باد از مهــــر وطن آكـــنده ما را قلب و جــان style="font-size: xx-large;"> babak
هفتم آبان ماه برابر است با روز جهاني كوروش بزرگ كه نامش نه تنها براي ايران كه براي جهان و همه آدميان، آبرو و اعتبار آفريده است.
چكامه (شعري) كه در پي ميآيد، كوتاه شده سرودهاي از سركار خانم توران بهراميچكامه سراي زرتشتي است كه بازگو كننده بخشي از نيكيهاي اين بزرگ مرد همه دوران است.
در آفاق كورش چنان درگرفتي كه آنرا چو خورشيد خاور گرفتي
ترا همرهي كرد فر خدايي ز فر خدا سايه بر سر گرفتي
نسب بردي از مادي و پارسي هم فر،از هر دو، آن آريا فر گرفتي
به آيين مزدا دل و جان سپردي وز انگيزهاش راه داور گرفتي
اگر چند بودي به كيش اهورا ولي پاس اديان ديگر گرفتي
به قوم يهود آنچنان مهر كردي كز آن قوم نام پيمبر گرفتي
به تاريخ يادت چنان مانده نيكو كه نام خوش دادگستر گرفتي
پي افكندهاي معبد قوم موسي توانايي از چرخ اخضر گرفتي
همه سرفرازي و آزادگي را چو آزاد سرو تناور گرفتي
به نيروي نيكي و پاكي و دانش جهان كهن را سراسر گرفتي
مسخر نمودي دل مردمان را به داد و دهش هفت كشور گرفتي
در آن دورهي تار و آن شام ظلمت ز درياي توفنده گوهر گرفتي
حقوق بشر را چنان پي نهادي كه نوع بشر را برابر گرفتي
همه بندگان را به يك چشم ديدي خرد را به هر كار ياور گرفتي
نكردي به كس بار، آيين خود را جهان بيني از مهر و اختر گرفتي
ز گنجور تاريخ تا واپسين دم به از گوهر و برتر از زر گرفتي
به كلك تواناي صدها مورخ ستايش شدي زيب و زيور گرفتي
تو داد ستمديدهي بينوا را به آزادگي از ستمگر گرفتي
به دل هاي تاريك و سرد و فسرده چنان آذر ايزدي در گرفتي
پس از ماد و ليدي و آشور و بابل فينقي و بخشي ز خاور گرفتي
ز يك سوي تا سند گشتت مسلم وز آن سو، ز بسفر فراتر گرفتي
زيك سوي تا ساحل پارس راندي ز يك سوي تا بحر احمر گرفتي
كهن خطهي سارد را با سپاهي نشسته بر اسب تكاور گرفتي
گشودي دژ محكم شهر بابل ستم پيشگان را به تسخر گرفتي
چنان عرصه بر خود سران تنگ كردي كه آرام فرعون و قيصر گرفتي
بشد خم بر آرامگاهت سكندر بدانسان غرور سكندر گرفتي
خردمند شاها در آن روزگاران جهان را چو مهر منور گرفتي
بود لوح تو آن چنان گيتي آرا كز آن جاودان بر سر افسر گرفتي
پس از آنكه به گذشت عمرت به نيكي به سوي بهشت خدا پر گرفتي
babak